اینم پارت نه

که جیگو گفت
۰خستم میفهمی خستم هق نمیخام زنده بمونم نمیخام هق دیگه تهقیر بشم هق میفهمی(با گریه)
کوک سریع جیگو رو بغل کرد
۰نمیخام زنده بمونم هق
+ببخشید معذرت میخام تخصیر منه

(علامت کای :.)
(ویو کای)
من خونه بودم امروز مدرسم تعطیل بود
داشتم رد میشدم برم آشپز خونه که دیدم جیگو داره با خدمتکاره که مامانشه حرف میزنه
اون گ گفت نمیخاد زنده بمونه یعنی چی
نه من نمیزارم کاری کنه
جدیدن دلم براش تنگ میشه خودمم نمیدونم چرا منی که دوست داشتم آزارش بدم الان دلم براش تنگ میشه اوفففف

جیگو بدو بدو رفت تو اتاق خودش و مادرش و شروع به گریه کردن کرد
(نکته : جیگو سیزده سالشه و کای از جیگو دوسال بزرگ تره و الان پونز ده سالشه)

=کای پسرم
.بله مادر
=پسرم این دختر رو ببین چقدر نازه دختر دوستمه میگم میخا
کای حرفش رو قطع میکنه و میگه
.نه مادر من نمیخام با کسی الان ازدواج یا دوست بشم

(رابطه ی ته و کوک داره خوب میشه ولی خیلی کم نه زیاد🤏)

(ویو مدرسه کای و جیگو)
(ویو کای)
واییی باز این دخترای سمچ اومدن یهو دیدم جیگو داره رد میشه و خیلی کیوت شده
چییییییی این چی بود گفتم
که یهو دیدم دوستم خیلی وقته داره صدام میزنه
دوست :کای کاییی
.ها چی بله
دوست :چرا عین این ک.خل ها داری جیگو رو نگاه میکنی
.چییی من نه
دوست :کای نکنه تو
.چیمیگی بابا نه حرف اضافی نزن اوکی
دوست :باش ولی تو خیلی مشکوکی به نظر من
.نه نهه نههه میفهمی نهههه
دوست :باش
که یهو

دلم سوخت این پارت رو هم گذاشتم